از دیشب (شنبه) تنهام. جنی اینا رفتن تا اتمام این اوضاع ویلای مادرش ساکن بشن. به من هم پیشنهاد دادن که باهاشون برم ولی من اینجا راحتترم. حقیقتش تو یه خونه با ۵ تا بچه (بچههای جنی و جاناتان) و دو تا سگ، کار کردن اصلا کار راحتی نمیتونست باشه. هر چند جنی میگفت اتاق کار مخصوص بهت میدیم! ولی خب من واقعا معذب بودم و اینجا با وجود تنهایی راحتترم. از اون طرف هم گفت بگو یکی از دوستات بیاد این مدت پیشت باشه، گفتم بهش فکر میکنم ولی حقیقتش حوصله کسی رو ندارم. سرم شلوغه این روزها و تنهایی اتفاقا مزیت محسوب میشه. البته جنی گفت بچهها رو که بیارم خونه پدرشون بهت سر میزنم :) خدا رو شکر ملاقاتی دارم.
کرونا سر میشه :) بازدید : 337
دوشنبه 7 ارديبهشت 1399 زمان : 13:23